۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه

زمستان مصرف سوخت مایع نیروگاهها را دو برابر کرد


سید محمدرضا طباطبائی نائینی نماینده مجلس می گوید که استفاده از نفت کوره در نیروگاه اصفهان عمدی است و این موضوع باعث آلودگی هوای شهر شده است.
وی پنج شنبه 10 بهمن ماه در گفتگوی با خبرگزاری مهر گفت که "ما در مجلس بعنوان نماینده های ملت علیه نیروگاهها علام جرم کرده ایم".
بگفته وی، یکی از اصلی ترین دلایل آلوده بودن هوای اصفهان استفاده از سوخت مازوت از سوی دو نیروگاه شهید منتظری و اسلام آباد عنوان شد.
اخیرا، در پی عدم توفیق ایران برای راه اندازی فازهای جدید پارس جنوبی، مصرف سوخت مایع نیروگاههای برقی کشور در اولین ماه زمستان نسبت به ماههای قبل نزدیک به دو برابر افزایش یافت.
مصطفی کشکولی مدیر عامل شرکت ملی پخش فرآورده های نفتی ایران چهارشنبه دوم بهمن ماه در گفتگو با سایت خبری روابط عمومی وزارت نفت، شانا، اعلام کرد که از ابتدای سال جاری 22 میلیارد لیتر انواع سوخت مایع (گازوئیل، نفت کوره و نفت سفید) در نیروگاههای برقی کشور مصرف شده است. بگفته وی، در دی ماه سال جاری مصرف سوخت مایع نیروگاهها به 3.6 میلیارد لیتر رسید.
ایران بخاطر کمبود گاز، مجبور است گاز نیروگاههای برقی را با سوختهای مایع جبران کند تا بتواند جوابگوی نیازهای گازی بخش خانگی باشد.
تولید و مصرف گاز
در اواخر دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، دولت ایران بصورت نمایشی واحدهای شیرین سازی گاز فازهای 15 و 16 پارس جنوبی را راه ندازی کرد، در حالی که این فازها بنا به گفته مسئولان نفتی دولت حسن روحانی، احتمالا تا اواخر سال آینده خورشیدی هم راه اندازی نخواهد شد.
طی ماههای گذشته اظهارات ضد و نقیضی درباره انتقال روزانه 12.5 میلیون متر مکعب گاز ترش از فازهای 6 تا 8 پارس جنوبی به این واحدهای شیرین سازی منتشر شده است. قبلا گاز ترش این فازها برای افزایش ضریب بازیافت و تولید نفت از میادین کهنه نفتی تزریق می شد.
از پاییز سال جاری خورشیدی، تولید گاز از میادین مرکزی ایران نیز بنا به اظهارات 15 آذر مهدی فکور مدیر عامل شرکت نفت مناطق مرکزی حدود 3.1 میلیون متر مکعب در روز افزایش یافته است.
در صورتی که پروژه انتقال گاز ترش به واحدهای شیرین سازی را انجام یافته تلقی کنیم، کل افزایش تولید گاز ایران در سال جاری حدود 15.6 میلیون متر مکعب خواهد بود.
بر اساس گزارش سالانه شرکت بریتیش پترولیوم، کل تولید گاز طبیعی ایران در سال گذشته میلادی کمی بیش از 438 میلیون متر مکعب در روز (160 میلیارد متر مکعب در سال) بوده که با احتساب افزایش تولید گاز در سال جاری، عملا میزان کنونی تولید گاز طبیعی قابل مصرف در بخش صنعتی و خانگی کشور به 454 میلیون متر مکعب هم نمی رسد.
این در حالی است که بنا به اظهارات 11 دی ماه مجید بوجارزاده سخنگوی شرکت گاز ایران که خبرگزاری ایرنا منتشر کرده بود، مصرف روزانه گاز ایران در زمستان با ثبت رکورد جدیدی به 482 میلیون متر مکعب در روز رسیده است. این رقم حتی از حجم کل تولید گاز قابل مصرف کشور نیز بیشتر است.
مصرف سوخت مایع در نیروگاهها
آمارهای ارائه شده توسط کشکولی نشان می دهد که متوسط مصرف ماهانه سوختهای مایع در بخش نیروگاهی ایران تا پایان پاییز سال جاری حدود 2 میلیارد لیتر بوده است که در دی ماه به 3.6 میلیارد لیتر افزایش یافته است.
با این حساب مصرف ماهانه سوخت مایع نیروگاههای ایران در اولین ماه زمستان سال جاری نسبت به فصلهای گرم سال نزدیک به دو برابر افزایش نشان می دهد.
اگر مصرف سوخت مایع نیروگاهها در فصل زمستان با همین روند ادامه یابد، کل مصرف گازوئیل، نفت کوره و نفت سفید ایران برای تولید برق در سال جاری به بالای 29 میلیارد لیتر خواهد رسید که افزایش چشمگیری نسبت به سال گذشته خواهد داشت.
بر اساس گزارش وزارت نفت، ایران در سال گذشته خورشیدی 23 میلیارد و 257 میلیون لیتر مصرف سوخت مایع در بخش نیروگاهی داشته است.
بیژن نامدار زنگنه وزیر نفت ایران مهرماه سال جاری گفت که نیروگاههای برقی ایران بخاطر کمبود گاز در سال گذشته 18 میلیارد دلار سوخت مایع مصرف کرده اند.

۱۳۹۲ بهمن ۷, دوشنبه

تصحیح آمارها؛ اقدام ستودنی دولت روحانی


کارشناسان صندوق بین المللی پول بعد از دو سال وقفه، دوباره به ایران سفر کرده اند که از نزدیک با شاخصهای اقتصادی کشور آشنا شوند.
این نهاد بین المللی در سپتامبر 2011 در گزارش جدید خود از وضعیت اقتصادی ایران بصورت غیرمنتظره و عجیبی پیش بینی های قبلی خود را تصحیح کرد. بطوری که به فاصله چند ماه از گزارشی قبلی خود که رشد اقتصادی ایران برای این سال را حدود صفر درصد پیش بینی کرده بود، یکباره به 2.4 درصد افزایش داد. این شاخص برای سال 2012 حدود منفی 9 دهم درصد پیش بینی شد. گزارش صندوق همچنین چشم انداز لغو یارانه ها بر اقتصاد ایران را بسیار مثبت ارزیابی کرده بود، گزارشی که با تردید جدی محافل کارشناسی در ایران و خارج از کشور مواجه شد و هم اکنون واقعیتهای موجود نشان می دهد که پیش بینی صندوق بین المللی پول درست نبوده است.
این نهاد معتبر بین المللی طی سال گذشته بر خلاف روند عادی خود هیچ کارشناسی به ایران اعزام نکرد و آمارهای کنونی صندوق از رشد اقتصادی ایران نیز به شدت با آنچه در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی منتشر شده، اختلاف دارد. البته صندوق بین المللی پول نظارت کاملی بر اقتصاد کشورهای عضو ندارد و آمارهای آن بیشتر مبتنی بر گزارشهایی که خود کشورها به ایران نهاد ارسال می کنند.
یکی از مهمترین شعارهای حسن روحانی رئیس جمهور ایران در کارزار انتخاباتی ماه ژوئن، احتراز از پنهان کردن واقعیتهای اقتصادی کشور بود، اقدامی که سریعا بعد از تشکیل کابینه در دستور کار قرار گرفت.
از جمله تصحیح رقم رشد اقتصادی کشور طی سال گذشته که مقامات دولت دولت احمدی نژاد در غیاب آمار بانک مرکزی آن را بالای 2 درصد اعلام کرده بودند.
اما بانک مرکزی ایران در دولت جدید که از ماه اوت شروع به کار کرده، در اولین فرصت اعلام کرد که رشد اقتصادی ایران در سال گذشته خورشیدی (مارس 2012 تا مارس 2013) منفی 5.8 درصد بوده است و برای سال جاری نیز احتمالا حدود صفر درصد خواهد بود.
اعلام آمارهای اشتباه به نهادهای بین المللی در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد - که البته تنها منحصر به صندونق بین المللی پول نیست- نه تنها باعث پنهان کاری، سر درگمی در برنامه ریزیها و حل بنیادین مشکلات شد، بلکه باعث می شود که کشور از مشاوره های کارشناسی سازمانهای بین المللی نیز بی بهره بماند.
برای نمونه، صندوق بین المللی پول برای کشورها مشاوره های اقتصادی می دهد تا به بهتر شدن وضعیت اقتصادی آن کشور کمک کرده باشد.
اینکه در سال گذشته، صندوق هیچ هیاتی را به ایران نفرستاده، به احتمال زیاد بخاطر این موضوع بوده که متوجه شده است دولت احمدی نژاد در سال 2011 آمارهای اشتباه به این نهاد تحویل داده و گزارشی که صندوق در ماه سپتامبر 2011 درباره چشم انداز اقتصادی ایران منتشر کرده بود، چنان با واقعیتهای موجود فرق دارد که فقط می تواند یک "رسوایی" نامیده شود.
ایران در دوران احمدی نژاد نیز به مدت یک و نیم سال، آمار غیر واقعی از تولید نفت واقعی ماهانه خود به اوپک ارائه داد. آخرین آمار دولت احمدی نژاد به اوپک حاکی است که ایران در سه ماهه دوم سال اول 2013 نسبت به سال 2011، یعنی قبل از تحریمها نه تنها کاهش تولید نفت نداشته، بلکه تولید خود را افزایش هم داده است.
گزارش وزارت نفت ایران به اوپک که تحت عنوان "مکالمات مستقیم" منتشر شده، حاکی است که تولید نفت ایران در سال 2011 حدود 3 میلیون و 628 هزار بشکه در روز بوده که در سه ماهه دوم 2013 به 3 میلیون و 711 هزار بشکه افزایش یافته است. در حالی که ارزیابی خود اوپک بر این است که تولید نفت ایران در سه ماهه دوم بیش از یک میلیون بشکه کمتر از ادعای ایران بوده است، موضوعی که با اظهارات کنونی مقامات ایران همخوانی دارد.
درباره وضعیت کشاورزی نیز، آمارسازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) با استناد به گزارش دولت ایران حاکی است که تولید گندم این کشور در سال گذشته 14 میلیون تن بوده است.
ایران سالانه تنها 12.5 میلیون تن مصرف گندم دارد و با توجه به آمار فائو، این کشور اصولا نیازی به واردات گندم ندارد، در حالی که ایران در سال گذشته بنابر گزارش گمرک، عملا 6.7 میلیون تن گندم وارد کرده است و برای سال جاری نیز واردات 7 میلیون تنی گندم برنامه ریزی شده است.
عیسی کلانتری دبیر کل خانه کشاورز هفته گذشته از انتقال داده|های نادرست از سوی دولت احمدی|نژاد به فائو خبر داده و گفته بود که ایران در سال گذشته هفت میلیون تن گندم تولید کرد، اما به "فائو" گزارش داد که تولید گندم کشور ۱۴ میلیون تن بوده است.

۱۳۹۲ بهمن ۲, چهارشنبه

اقدام سنجیده دولت روحانی؛ «آنچه به نیکی پایان یابد نیکوست»


بعد از نه سال چالش شدید جامعه جهانی پیرامون برنامه هسته ای ایران، نهایتا ایران و شش قدرت جهانی 24 نوامبر سال گذشته به توافقی دست یافتند که 20 ژانویه اجرایی شد.
می گویم "جامعه جهانی" چون حتی کشورهایی مانند روسیه، چین یا اعضای جنبش عدم تعهد که حمایت نیم بندی از برنامه هسته ای ایران داشتند، عملا به همراه دیگر اعضای سازمان ملل عملا وارد گود اعمال محدودیتها علیه ایران شدند تا آنچه که گمان می رود تلاش برای تولید بمب هسته باشد را متوقف کنند.
برخی جناههای اصولگرا در ایران از هم اکنون صدای اعتراض به توافق هسته ای را بلند کرده اند، اما نگاهی به واقعیتهای موجود شاید جنبه های فنی و اقتصادی ادامه روشهای دولت قبلی در پرونده هسته ای را بیشتر روشن کند.
ایران می گوید که هدف از غنی سازی اورانیوم، تولید سوخت برای تولید برق و دیگر مصارف صلح آمیز است، اما در واقع ایران هم اکنون تنها یک نیروگاه هسته ای بوشهر را دارد که هنوز بصورت کامل راه اندازی نشده است.
روسیه نیز بعنوان سازنده این رآکتور متعهد به تحویل سوخت نیروگاه به مدت 10 سال است. دولت مسکو، در سال 2008 حدود 82 تن و در سال 2011 حدود 30 تن سوخت هسته ای 3.5 درصدی تحویل ایران داد که این میزان سوخت چهار سال نیازهای نیروگاه بوشهر را کاملا تامین می کند.
آژانس بین المللی انرژی اتمی در آخرین گزارش خود که ماه نوامبر منتشر شد، می گوید که ایران هم اکنون 196 کیلوگرم اورانیوم با غلظت 19.75 درصد دارد. ایران 20 ژانویه 100 کیلوگرم از این مقدار اورانیوم را رقیق کرد و به 450 کیلوگرم اورانیوم 3.5 درصدی تبدیل کرد و بقیه را برای تولید سوخت هسته ای اکسید کرد.
ایران تا نوامبر سال گذشته 410 کیلوگرم اورانیوم را تا مرز 20 درصدی غنی سازی کرده و 60 درصد آن را به سوخت تبدیل کرده بود. هم اکنون ذخیره سوخت هسته ای 20 درصدی ایران برای مصرف در رآکتور 5 مگاواتی تهران برای چهار سال کفاف می کند.
با اینحساب ایران هم برای رآکتور بوشهر و هم برای تهران ذخیره سوخت تا چهار سال آینده را دارد.
از طرفی ایران تا نوامبر سال گذشته 18458 سانتریفیوژ از نوع IR-1 و 1008 سانتریفیوژ از نوع IR-2m نصب کرده بود که 9000 آنها فعال بود و هم اکنون همه سانتیرفیوژهای فعال مشغول تولید گاز اورانیوم (هگزا فلوراید اورانیوم) با غلظت پایین هستند.
از طرفی ایران در واقع برای تامین سوخت یک ساله نیروگاهی مانند نیروگاه 1000 مگاواتی بوشهر نیاز به حداقل 60 هزار سانتریفیوژ فعال دارد که بتوان سالانه 30 تن سوخت هسته ای تولید کرد.
ایران مجموعا تا ماه نوامبر کلا موفق به غنی سازی 118 هزار و 470 کیلوگرم اورانیوم طبیعی (0.711 درصدی) و تبدیل آن به 10375 کیلوگرم اورانیوم 3.5 درصدی شده بود. این رقم در صورت تبدیل به سوخت، حتی کفاف سه ماه سوخت رآکتور بوشهر را نیز نمی کند، رآکتوری که در صورت راه اندازی کامل آن، تنها سهم 1.3 درصدی در تولید برق ایران خواهد داشت.
ذخایر معادن اورانیوم ایران نیز بسیار اندک است. تا سال گذشته ذخایر سنگ اورانیوم ایران 1527 تن بود، البته ایران در فوریه 2013 اعلام کرد که چندین معدن جدید اورانیوم کشف کرده است و ذخایر اورانیوم ایران تا سه برابر افزایش یافته است.
حتی ذخایر اعلام شده اخیر نیز برای ایرانی که برنامه ساخت 20 نیروگاه هسته ای را دارد و نیاز به فرآوری سالانه 10 هزار تن گاز اورانیوم طبیعی و تبدیل آن به 600 تن سوخت هسته ای کم غلظت دارد، عملا بسیار اندک است.
بر اساس قیمت بازارهای جهانی، 30 تن سوخت کم غلظت برای مصارف یکساله نیروگاه بوشهر حدود 50 میلیون دلار است.
به عبارتی قیمت یک سال سوخت هسته ای بوشهر برابر با یک پنجم درآمدهای روزانه صادرات نفت ایران قبل از تحریمها هست.
اما آنچه که ایران با شیوه دولت قبلی از دست داد، کاهش صادرات نفت ایران از 2.5 میلیون بشکه به حدود یک میلیون بشکه در روز است. این وضعیت یعنی کاهش سالانه افزون بر 40 میلیارد دلار درآمدهای ارزی ایران و مهم تر از آن بلوکه شدن 100 میلیارد دلار دارایی ایران در بانکهای خارجی.
دومین صنعت عمده ایران، خودروسازی نیز تولیدات خود را بخاطر تحریمها تا نصف کاهش داد و دیگر بخشهای اقتصادی نیز با رکود مواجه شدند، بطوری که رشد اقتصادی ایران در سال گذشته منفی 5.8 درصد شد.
در کنار این زیانهای مستقیم، زیانهای غیر مستقیم نیز وجود دارد، برای نمونه چندین سال است که هیچ فاز جدیدی در پارس جنوبی راه اندازی نشده است و رکن الدین جوادی معاون وزیر نفت ایران زیان عدم النفع تاخیر راه اندازی کامل پارس جنوبی را 46 میلیارد دلار در سال ارزیابی کرده است.
بر خلاف آنچه که گفته می شود، دولت روحانی اقدامی بسیار سنجیده در راستای کاهش تنشهای هسته ای ایران انجام داد که منافع ایران را کاملا حفظ کرده و کاملا در راستای رفاه مردم ایران است، یعنی هم اکنون غنی سازی اورانیوم کم غلظت ادامه دارد و ایران نیز نیازی به غنی سازی در سطح بالاتر ندارد.
این توافق در صورتی که از صدمه جناحهای افراطی بتواند جان سالم به در برد و ادامه یابد، چشم انداز اقتصادی ایران بسیار روشن است، چرا که شرکتهای غول انرژی و صنایع جهان به شدت تشنه ذخایر انرژی هنگفت و بازار بزرگ ایران هستند. ایرانی که با داشتن بزرگترین ذخایر گازی جهان، وارد کننده گاز ترکمنستان است.

۱۳۹۲ دی ۲۷, جمعه

چند برابر شدن هزينه های پروژه های نفت و گاز ايران


چند سالی از توقف فعاليت های شرکت های غول نفت و گاز جهان در پروژه های نفت و گاز ايران می گذرد، موضوعی که با استقبال دولت محمود احمدی نژاد مواجه شد و بعنوان فرصتی برای هنرنمايی شرکت های داخلی برای ايفای نقش بيشتر در پيشرفت کشور و خودکفايی صنعتی معرفی شد.
 
اما شرح اين ماجرا از زبان دولتمردان حسن روحانی، تاخيرهای چشمگير در پيشرفت پروژه ها و چند برابر شدن هزينه راه اندازی آنها است.
 
در همين زمينه عماد حسينی معاون مهندسی وزير نفت ايران سه شنبه، ۲۴ دی ماه اعلام کرد که «براساس برآوردهای جديدی که در سطح وزارت نفت انجام شده، هزينه اجرای پروژه های نفت و گاز کشور ۳ تا ۴ برابر گذشته افزايش يافته است».
 
نمونه بارز افزايش هزينه ها، سرمايه گذاری ۴۶ ميليارد دلار سرمايه برای توسعه فازهای جديد پارس جنوبی (فاز ۱۱ تا ۲۴) طی سالهای اخير بوده است، در حالی که از سال ۲۰۰۹ تاکنون حتی يک فاز به مدار بهره برداری نرسيده و بيژن نامدار زنگنه مهرماه سال جاری اعلام کرد که راه اندازی دو فاز ۱۵ و ۱۶ که تا آن زمان ۹۲ درصد پيشرفت داشتند، در اواسط سال آينده انجام خواهد شد.
 
پارس جنوبی، بزرگترين ميدان گازی جهان است که ميان ايران و قطر مشترک است و ۸ درصد از کل ذخاير ثابت شده گازی دنيا را در دل خود جای داده است. هم اکنون روزانه ۲۸۵ ميليون متر مکعب گاز گاز ناخالص از اين ميدان توليد ميشود که تنها ۲۰۰ ميليون متر مکعب آن تصفيه و به شبکه سراسری گاز تزريق می شود و بقيه در واحدهای پتروشيمی يا تزريق به ميادين نفتی مورد استفاده قرار می گيرد.
 
زمانی که فازهای جديد به شرکتهای داخلی در قالب پروژه های ۳۵ ماهه و غيره واگذار ميشد، بر اساس برآوردهای اوليه هزينه راه اندازی فازها ۴۰ ميليارد دلار حساب شده بود. هم اکنون  که راه اندازی فازها با تاخيرهای طولانی مواجه شده، گفته می شود که ۳۰ ميليارد دلار سرمايه گذاری جديد برای توسعه ميدان گازی پارس جنوبی لازم است و راه اندازی آنها چندين سال ديگر طول خواهد کشيد.
 
اين در حالی است که به همت شرکتهای غربی، فازهای يک تا پنج پارس جنوبی تا سال ۲۰۰۵ راه اندازی شده بود و فازهای ۶ تا ۱۰ با پيشرفت ۶۰ درصدی به دولت احمدی نژاد تحويل داده شده بود. متوسط هزينه راه اندازی هر فاز نيز يک ميليارد دلار بود.
 
زيان های غير مستقيم
 
ايران با راه اندازی کامل فازهای پارس جنوبی ظرفيت توليد روزانه بيش از ۷۰۰ ميليون متر مکعب گاز از اين ميدان را خواهد داشت و در کنار آن توليد ميعانات گازی از حجم کنونی ۳۲۰ هزار بشکه در روز به ۱.۲ ميليون بشکه خواهد رسيد.
 
رکن‌الدين جوادی مديرعامل شرکت ملی نفت ايران مهرماه سال جاری اعلام کرد که برای توسعه پارس جنوبی بايد ماهانه يک ميليارد دلار هزينه شود. بگفته وی زيان هر روز تاخير در توسعه پارس جنوبی صد ميليون دلار، معادل بيش از ۳۶ ميليارد دلار در سال است.
ايران قرار بود سال گذشته ۲۵ ميليارد دلار در اين ميدان سرمايه گذاری کند، اما کل سرمايه گذاريها به ۱۰ ميليارد دلار هم نرسيد.
 
به غير از موضوع عدم النفع، هم اکنون ايران در فصل زمستان با بحران کمبود گاز مواجه شده است. ايران تامين گاز ۲۱ نيروگاه برقی خصوصی را قطع کرده که که منجر به افزايش استفاده از سوختهای مايع در اين نيروگاهها تا ميزان ۱۳۵ ميليون ليتر در روز شده است. بگفته بيژن نامدار زنگنه وزير نفت ايران، اين کشور سال گذشته ۲۰ ميليارد دلار سوخت مايع در نيروگاهها استفاده کرده است.
 
ايران همچنين مجبور به قطع تامين گاز مايع (ال ان جی) برخی جايگاهها شده است که نتيجه طبيعی آن نيز افزايش مصرف بنزين است، سوختی که مصرف روزانه آن در سال جاری به ۷۷ ميليون ليتر رسيده است و ايران را مجبور به واردات ۵ تا ۷ ميليون ليتر بنزين کرده است.
به عبارتی، تاخير پروژه های توليد گاز به غير از زيان مستقيم از بابت عدم النفع، بصورت غير مستقيم نيز هزينه های گزافی بر اقتصاد کشور وارد می کند.
 
رکود در پروژه های بالادستی نفت
 
در حوزه نفت نيز وضعيت مشابه حوزه گاز حکمفرما است. آخرين برآورد اداره اطلاعات انرژی آمريکا از حوزه انرژی ايران که هفتم ژانويه منتشر شد، نشان می دهد که ظرفيت توليد نفت ايران کاهش يافته است.
 
بر اساس اين گزارش، حجم نفتی که ايران طی سال ۲۰۱۳ نسبت به سال قبل آن بخاطر افت صادرات مجبور به کاهش توليد شده است، از ۸۰۰ هزار بشکه به ۶۰۰ هزار بشکه کاهش يافته است. از طرفی صادرات نفت ايران در اين دوره زمانی ۱۷۰ هزار بشکه کاهش يافته است.
 
ايران در سال گذشته، ۲ ميليون و ۸۰۰ هزار بشکه توليد واقعی نفت داشته و ۶۰۰ هزار بشکه نيز پتانسيل توليد نفت داشته است. با اين حساب، ظرفيت توليد نفت ايران در سال ۲۰۱۳ روزانه حدود سه ميليون و ۴۰۰ هزار بشکه بوده که نسبت به ۲۰۱۲ روزانه حدود ۳۷۰ هزار بشکه کاهش نشان می دهد.
 
ايران بخاطر قرار گرفتن اکثر ميادين فعال در نيمه دوم عمر خود با افت طبيعی سالانه ۸ تا ۱۳ درصدی توليد نفت مواجه است که معادل ۳۵۰ هزار بشکه در روز است. اما ايران پروژه های جديد نفتی نيز داشته است که با افزايش توليد از ميادين جديد، حفاری های جديد در ميادين کهنه، همچنين تزريق گاز به چاههای نفتی و روشهای ديگر، توليد نفت خود را طی سالهای قبل از تحريم تقريبا ثابت نگه داشته بود.
 
آمار اداره اطلاعات انرژی آمريکا نشان می دهد که پروژه های افزايش توليد نفت ايران در سال ۲۰۱۳ کاملا در رکود بسر برده، يا حداقل مورد بهره برداری واقع نشده است.

۱۳۹۲ دی ۲۳, دوشنبه

آرمانشهر ادبیات که معمارانش گمنامند


دالغا خاتین اوغلو
25 ساله بود که جسدش در خیابان پیدا شد، سه سال قبل آن در جریان هجوم ماموران به دانشگاه استانبول از ناحیه سر ضربه خورد و یکسال بعد از مرگش در سال 1973، مجموعه ای از اشعارش که در روزنامه ها یا مجلات مختلف نشر شده بود، توسط دوستانش گردآوری و تحت عنوان کتابی بنام "عشق است" منتشر شد.
کسی هستم،
که کمتر حرف می زنم و بیشتر خسته می شوم
دوست دارم شراب را با حلوا بنوشم
تابحال نماز نخواندم
اما خدا و مادرم را دوست دارم
مادرم هم دوستش دارد
ما ذاتا خانوادگی خدا و گربه ها را دوست داریم
همه دوست داریم خدا و گربه ها را
زندگی غمنامه همجنسگرایی است.
به چشمم تمام همجنسگرایان کمی به "آدونیس" می مانند
چرا که همه سرخوشی ها،
کمی به هذیانهای بی خُمر "فروید" شبیه است...
( آرکاداش زکایی اؤزگر )
بله، آدونیسی (خدای مرگ و زندگی) که حاصل همبستری مادرش با پدربزرگ اغوا شده اش بود و خود شکارچی جوانی شد که آتش عشقش به قلب خود الهه عشق "ونوس" زد، ونوسی که بجای عشق آفرینی، خود عاشق آدونیس شد.
آدونیس، زیباترین پسری که زاده اغوا بود و از ننگ مادر سر به کوه تنهایی گذاشت، اما الهه عشق خود عاشق وی شد و پس از کشته شدن آدونیس به دست خدای مارس بخاطر حسادتی که بر این عشق داشت، اینبار همسر "هادس" خدای دوزخیان دل به جمالش بست و نهایتا سرنوشتی که که خدایان برایش رقم زدند، نیمسال زنده بودن و نیمسال مردن برای اقناع عشق دو الهه زمینی و زیرزمینی بود.
این است تراژدی (غمنامه) کسی که نه سرشتس را خود سرشت، نه سرنوشتش را خود نوشت و خود آرکاداش زکایی اؤزگر هم از قضا بازیچه سرشت همجنسگرایی خود شد و ناظر سرخوشی هایی از نوع هذیانهای زیگموند فرویدِ شراب نخورده.
اتفاقا یکی از مشکلات بسیار بغرنج و تمام نشدنی دنیای هنر همین نکته است. تفسیر دنیای پرشور مستان از ذهن کسی که نه لب به این شراب زده و نه تجربه این شور و مستی را دارد. فرویدی که از دریچه کند و کاو بیماریهای روانی به آفرینش هنری نگاه می کند و اتفاقا در عالم شراب نزده ها حق کاملا به جانب اوست و بسیارند خیل فیلسوفان و جامعه شناسان و مورخان و اصحاب رسانه و دیگر شراب نزده ها که در عالم واقعیت مهمترین منبع معرفی هنرمند به مخاطبان هستند.
اگرچه عموما محرک نویسندگان و شاعران بزرگ جهان انگیزه درونی یا ایجاد ارتباط با مخاطب خاص بوده، مانند آنچه که ویلیام شکسپیر از زبان هملت (در ابتدای پرده سوم، صحنه دوم) به بازیگران تئاتر می گوید (خرده گیری یک تن از اهل تمیز باید بیش از تایید کل تماشاگران تالار برایتان ارزش داشته باشد)، با اینحال در عرصه هنر بازخورد نگرشهایی از نوع بازارگرمی های کاسبکارانه فیلسوفان، جامعه شناسان، روزنامه نگاران و افرادی از این دست، نه تنها باعث انحراف جریانهای ادبی می شود، بلکه بعضا هنرمندان جوان برای جلب مقبولیت مخاطبان، در خلق آثار خود سعی می کنند آفریده هایشان موید نظریه های باب روز مفسران پرهیاهو باشد. مفسرانی با هیاهوی بسیار برای هیچ.
شاعری که چند صفحه سفید در میان صفحات کتابش رها می کند و آن را شعری می خواند با این پیام که "بهترین شعر من آنی هست که ننوشته ام" یا "شاعر بیشتر از آنچه که می نویسد، در نانوشته هایش حرف میزند". تلاشهایی از نوع جریان "رمان نو" ناتالی ساروت، میش بوتور و دیگران که راه به جایی نبرد، یا شاعری که می گوید "شعر هندسی" می سراید و نوشته هایش پر است از اعداد و توابع و سمبلهای ریاضیات.
البته، جریانهایی به ظاهر مقبول نیز در عرصه هنر پا به عرصه گذاشته اند، از جمله تئاتر پوچی (ابزورد ) که از آلبر کامیو تا ساموئل بکت و اعقاب آنها آثاری در خور دقت عرضه کردند، یا موسیقی های اعتراضی مانند راک یا نقاشیهای خیابانی که ظاهرا هدف این جریانها نشان دادن تاثیر دنیای مدرن بر ماشینزه کردن روح و زندگی مردم است. به عبارتی تابلویی از واقعیتهای خشن و پر هرج و مرج جامعه در مقابل دید مخاطبان قرار می دهند، اما از دید من هنر به غیر از تابلو کشیدن و نمایش آن به مخاطب، هدف والاتر دیگری هم دارد و آن قرار دادن آیینه مقابل مخاطب است.
در گیر و دار بازار تفسیر و تبلیغ ناادیبان از دنیای ادبیات، آنچه که بیشتر از همراه کردن دنیای هنر با بازارگرمی های تاجرمنشانه باعث فساد ادبیات شده، فاجعه گم ماندن کسانی است که ناآگاهانه یا از روی عمد، از دسترس چاقو و چنگال این سفره پنهان مانده اند و به نظر من یکی از این شاعرانِ به تمام معنی نابغه، آرکاداش زکایی اؤزگر است که در خود ترکیه نیز چندان توجهی به میراث ادبی وی نشده است. اشعاری که حاصل سالهایی به شمار انگشتان یک دست نیز نمی شود، اما حاوی جریانی بسیار بدیع و خاص است.
آنچه که می تواند بعنوان چرایی گمنام ماندن این استعداد برجسته و گم شدن صدای وی در میان همهمه محیط و زمان خود مطرح کرد، احتمالا شمار اندک اشعارش، تمایلات همجنس خواهانه وی در جامعه ای که هنوز هم به شدت سنتی هست، یا موج تبلیغات و ایجاد فضای تقاضای کاسبکارانه سیاسیون و فعالین مدنی در محیط ادبی دهه هفتاد ترکیه برای خلق و خوانش آثاری در زمینه گسترش دیدگاههای چپی، میهن پرستانه یا مذهبی بوده است. شعر وی نماینده هیچ کدام از این طیفها نیست، اگرچه خودش در بهبوهه سرکوب چپگرایان، تمایلات چپی داشت.
اما سوای این موجهای گذرا و موسمی که انبوهی از شعارها را جای شعر به خورد جامعه ادبی ترکیه داد، اینکه بعد چهل سال از مرگ آرکاداش، وی سالها در گمنامی محض به سر برد، جای تعجب است.
البته یک نشریه ترکیه بنام "ماییس" (Mayis Yayinlari) ، از سال 1996 هر سال در روزمرگ آرکاداش (5 مه) جایزه ای به همین نام به اثر برگزیده سال ادبیات ترکیه اهدا می کند، اما در مجموع، این نه برازنده شاعری همچون وی است.
البته ماجرای این شاعر ترک، مشتی از خروار و وضعیت کنونی هنر تنها معضلی از معضلات است.
در این میان نگرش کاسبکارانه رسانه ای برای تهیه خوراک مخاطبان عام که اکثریت جامعه را تشکیل می دهند و تمرکز بر آثار عامه پسند به منظورهای مختلف، از جمله تلاش برای مشغول کردن و پر کردن ساعات فراغت زنان خانه دار تا بازارگرمیهای دنیای مد و استفاده ابزاری برای تاثیر بر کار بنگاههای تجاری، هنر را وارد حیطه ای بسیار حساس و شکننده کرده است.
این موضوع نه تنها در هنر، بلکه در متدهای تربیتی نیز به وضوح دیده میشود، تلاش سیستماتیک برای آموزش و تبدیل نسل جدید به خدمتکاران حرفه ای که جوابده تقاضای سیستم اقتصادی یا ایدئولوژیک موجود باشد، نه آموزش برای آماده کردن ذهنی که خود در جستجو و تعریف سیستمی جدید باشد.
اگر استعدادی خلاق نیز وارد عرصه جامعه شود، تنها زمانی می تواند جایگاه خود را در میان همهمه دیگران بیابد که بهره وری بیشتری برای سیستم موجود به ارمغان آورده باشد.
سیستمی که نگاهی به اعداد و ارقام آن، ماهیت کل آن را نشان می دهد. ارزش بانکداری سایه در سال 2011 به 67 تریلیون دلار (2 تریلیون دلار بیشتر از کل تولید ناخالص همه کشورهای جهان در همان سال) رسید، طی 20 سال گذشته تعداد کسانی که از چاقی مرده اند، از تعداد کسانی که از گرسنگی یا سوء تغذیه تلف شده اند، افزونی گرفته است، یا بر اساس گزارش "شبکه عدالت مالياتی" حجم انتقال پول ثروتمدان جهان به مناطق معاف از مالیات به 13 تا 21 تریلیون دلار رسیده است و هزاران آمار دیگر به علاوه وجود هزاران بمب هسته ای که سایه وحشت را بر صورت زمین افکنده است.
اعتماد بر رفتار معقول سیستم موجود با هنر واقعا دور از عقلانیت است.
به رغم همه این واقعیتها که در کل تاریخ با شدت و ضعفهایی وجود داشته، همچنین استفاده ابزاری از هنر که همیشه موجود بوده و در کنار همه این مسائل، گمنامی اکثریت معماران واقعی دنیای هنر در زمان حیات خود، هم اکنون نیازی به بازتعریف جایگاه هنر و هنرمند (نه نقش ابزاری آن) در جامعه ای به شدت تحت تاثیر تبیلغات کاسبکارانه و انواع جوایز بین المللی تحت عنوان "جوایز معتبر هنری" وجود دارد.
اما در جوامع شرقی، وضعیت بغرنج دیگری نیز وجود دارد. اینکه هنر ابزاری برای جنگ مردم با جناح حاکم، یا عامل سرکوب و اغفال جناح حاکم علیه مخالفین خود است و در صورتی که هنرمند خود را از این گود به کنار بکشد، سرنوشتی جز خلیدن در گوشه تنهایی ندارد. وضعیتی که عملا هنر را در مقام آلت جنگی قرار داده است.