ایران با در اختیار داشتن حدود ٣٤ تریلیون مترمکعب ذخایر گازی، درواقع رتبه اول مالکیت ذخایر را به خود اختصاص داده است. اما در عین حال چالش مصرف داخلی هم به نوبه خود موضوع بااهمیتی است. به همین خاطر است که باوجود تولید ٧٠٠میلیون مترمکعب در روز؛ عملاً میزان صادرات ایران در سطح حدود ٣٠میلیون مترمکعب در روز باقی مانده است.
اکنون با اتمام سومین اجلاس مجمع کشورهای صادرکننده گاز در تهران، قصد داریم نگاهی به همین دو مؤلفه با تأکید بر ظرفیتهای تولید و صادرات گاز ایران داشته باشیم. رفع تحریمها چشمانداز بسیار مطلوبی را فراروی صنعت گاز ایران قرار داده است و در نیمه اول ٢٠١٦ امیدواریهای زیادی از این منظر ایجاد خواهد شد. همگام با توسعه فازهای پارس جنوبی، ایران میتواند در میانمدت یک «صادرکننده مهم گاز» باشد.
مزیتهای ژئوپولیتیک و ژئولوژیک ایران، غیرقابل انکار است. از این حیث، فضای تعامل ایران با بقیه کشورهای عضو GECF عمدتاً ناظر بر «همکاری» و «تعاون» است تا «رقابت» و جلوههای این مهم را میتوان در حوزههای تولید و صادرات و ارتباط با مشتریان به راحتی رصد کرد. برای مثال وزیر نفت روسیه (آقای الکساندر نوآک) چندی قبل اظهار داشت که شرکت گازپروم معاملهای را در قالب عرضه گاز به شکل سوآپ به ایران پیشنهاد داده است؛ بدین صورت که گاز به مناطق شمالی ایران حمل شده و در خلیجفارس نیز LNG تحویل داده شود.
پروژه احداث تأسیسات LNG ایران تاکنون بیش از ٥٠درصد پیشرفت دارد و ظرفیت آن حدود ١٠,٥میلیون تن (معادل ١٤٠میلیارد مترمکعب) است که طبق برنامه تا سال ٢٠١٩ به مرحله بهرهبرداری میرسد. همچنین ایران و روسیه از طریق خط لوله گاز در ارتباط هستند. طول این خط لوله حدود ١٤٧٥کیلومتر بوده که از سال ١٩٧١ وارد مدار شده است. چند سال قبل کشور آذربایجان، قسمتهایی از این خط لوله را بازسازی کرد و ایستگاه تقویت فشار (کمپرسور) آستارا را در آن محل تأسیس کرد. اگرچه ظرفیت حمل این خط لوله محدود است و روسیه هم فقط میتواند حدود ٤میلیارد مترمکعب در سال وارد این خط لوله کند (برای مصارف شمال غرب ایران).
ازسوی دیگر ایران برنامهای برای احداث یک خط لوله ١٨٥٠کیلومتری به ظرفیت حدود ٤٠میلیارد مترمکعب در سال (روزی حدود ١١٠میلیون مترمکعب) برای انتقال گاز به مناطق شمالغرب کشور دارد. قرار است صادرات گاز به اروپا (درصورت تحقق) از طریق همین خط لوله انجام گیرد. هزینه احداث این خط لوله (که نهمین خط لوله سراسری کشور است)، به مرز ٦میلیارد دلار بالغ میشود و هزینههای عملیاتی انتقال آن حجم گاز از پارسجنوبی به شمالغرب کشور نیز سالیانه به یکمیلیارد دلار میرسد. برای انتقال گاز از پارسجنوبی به مناطق شمالشرق کشور نیز یک خط لوله سراسری دیگری تعریف شده که ارزش این پروژه حدود ٤میلیارد دلار است و هزینههای عملیاتی آن نیز به سطح ٢٥٠ تا ٣٠٠میلیون دلار در سال بالغ میشود.
به هر تقدیر، سرمایهگذاری در زیرساختها را نباید الزاما «هزینه» تلقی کرد. همین زیرساختها هستند که روسیه را از طریق ترکمنستان به ایران و سایر بازارها وصل کرده و امکان حملونقل خط لولهای گاز را فراهم میآورد. ظرفیت این زیرساخت در بخش روسیه- ترکمنستان- ایران، چندین برابر زیرساخت مشابه در بخش روسیه- جمهوری آذربایجان- ایران است.
مقامات ایران درنظر دارند تولید گاز را تا سال ٢٠٢٠ به مرز ١,٣میلیارد مترمکعب در روز برسانند. ایران توافقات جدیدی برای صادرات حدود ٣٠میلیارد مترمکعب گاز در سال (یعنی حدود ٨٠میلیون مترمکعب در روز) را در دستور کار دارد.
از این جمله باید به قرارداد با عراق به حجم ٩,٢میلیارد مترمکعب در سال (حدود ٢٥میلیون مترمکعب در سال) اشاره کرد که البته در سال ٢٠١٣ منعقد شده بود. طی این قرارداد، تعداد سه نیروگاه در بغداد به گاز طبیعی متصل میشوند. همچنین دو کشور درحال مذاکره برای صادرات سالانه ١٣میلیارد مترمکعب گاز (روزی ٣٥میلیون مترمکعب) به شهر بصره هستند.
کشور عمان مذاکرات و توافقاتی برای واردات ١٠میلیارد مترمکعب گاز در سال از ایران داشته. کشور پاکستان نیز به دنبال واردات ٨میلیارد مترمکعب گاز در سال (معادل روزانه ٢٢میلیون مترمکعب) از ایران است. کشور امارات هم بهعنوان یک مشتری بالقوه، خواهان واردات گاز از ایران است. جالب است که بدانیم دو کشور عمان و امارات در اجلاس GECF بهعنوان عضو ناظر حضور دارند و هر دو نیز «تولیدکننده گاز» هستند؛ منتها خطوط لوله و تأسیسات صادراتی این دو کشور، عمدتا رنگ گاز تولیدی کشورشان را به خود ندیدهاند. کشور عراق از ذخایر فراوان گاز برخوردار بوده و عضو ناظر GECF است.
همه اینها گواهی بر آن است که روابط گازی ایران با بسیاری از همسایگانش، هرگز بر مبنای «رقابت» و «تقابل» نبوده، بلکه بیشتر شکل «همکاری و «تعامل» دارد. در مورد کشور عمان ذکر این نکته لازم است که این کشور درحال حاضر روزانه حدود ٥میلیون مترمکعب گاز وارد میکند. وزیر نفت این کشور چندی قبل گفته بود که بهواسطه توسعه سریع نیروگاهها و صنایع و پروژههای پالایشگاهی، عملا نرخ رشد مصرف گاز طبیعی در این کشور از مرز ١٠درصد هم عبور میکند.
در مرحله بعد به کشور پاکستان میرسیم. شکی نیست که خط لوله گاز ایران به پاکستان (موسوم به خط لوله صلح) میتواند منبع بسیار مهم و پایداری برای تأمین نیازهای انرژی کشور هندوستان و چین هم باشد. پراناب موخرجی؛ رئیسجمهوری هند؛ در شهریورماه از این خط لوله تحت عنوان «خط لوله ایران- پاکستان - هند» یاد کرد و اظهار داشت که ایران بخش اعظم کارهای احداث خط لوله را در خاک خود به پایان رسانده و اکنون باید این خط لوله را «احیا» کرد. البته قرار است شرکت دولتی گاز قطر در یک دوره پانزده ساله بهطور متوسط در هر سال حدود ٤,١٤میلیارد مترمکعب LNG (چیزی حدود ٣میلیون تن) به پاکستان عرضه کند. وزارت اقتصاد پاکستان برآورد کرده که آن کشور تا مقطع ٢٠٢٥ روزانه بالغ بر ٢٩٠میلیون مترمکعب گاز نیاز دارد. بنابراین به نظر میرسد که پاکستان برای تأمین نیازهای انرژی خود، چارهای جز توسل به ایران ندارد. البته این کشور گوشه چشمی هم به ترکمنستان (از طریق پروژه خط لوله TAPI) دارد. اما ظرفیت انتقال این خط لوله خیلی کمتر از نیازهای کشوری مانند پاکستان است.
از سوی دیگر لازم است که ایران توجه ویژهای به پروژههای LNG خود داشته باشد و تا کمتر از ١٠سال آینده باید ظرفیتهای تولید LNG را به شکل مطلوبی توسعه دهد. از این طریق علاوه بر مشتریان و بازارهای نزدیک و منطقهای، امکان دسترسی به بازارهای دورتر و مشتریان بیشتر فراهم خواهد آمد. اما در مورد ایران باید به یک نکته بسار مهم عنایت داشت و آن «بهینهسازی مصرف انرژی» است. هماکنون شدت مصرف انرژی در ایران بسیار بالا بوده و لذا این کشور باید در راستای تعدیل این نرخ اقدام کند.
سهم گاز طبیعی در مصرف اولیه انرژی در ایران حدود ٧٠درصد برآورد شده که این رقم چیزی در حدود ١,٦میلیارد بشکه معادل نفت خام (BOE) است. مصارف کنونی گاز در داخل کشور بسیار «زیاد» و «غیرمنطقی» است (خصوصا در بخش خانگی) که باعث میشود سهم گاز صادراتی کشور بسیار ناچیزتر از توان واقعی باشد. علاوه بر آن، افزایش مصارف داخلی و خانگی غیرمولد (که منبعث از ناکارآمد بودن بخش مصرف است) عملا سهم سایر بخشهای مولد داخلی نظیر صنایع، نیروگاهها، تزریق گاز به میادین نفتی (با هدف افزایش ضریب بازیافت چاههای نفتی) و خوراک پتروشیمی را در مضیقه قرار میدهد. اگر ایران موفق به افزایش کارآیی مصرف شود، آنگاه قطعا میتواند به یک «صادرکننده بزرگ و تأثیرگذار جهانی» تبدیل شود. در این صورت هدفگذاری ٢٠٠میلیارد مترمکعب در سال، چندان غیرمعقول نخواهد بود. درحال حاضر حجم صادرات دو کشور روسیه و قطر به ترتیب ١٧٨ و ١٢٤میلیارد مترمکعب در سال است و لذا ایران میتواند در سایه منطقیکردن مصارف داخلی؛ شانهبهشانه این دو غول گازی بزند.
* این مقاله در روزنامه شهروند منتشر شده است.