۱۳۹۳ شهریور ۳, دوشنبه

فصلی نو، اما محدود در روابط اقتصادی تهران و باکو




بعد از هشت سال کش و قوصهای سیاسی و امنیتی میان جمهوری آذربایجان و ایران که اوج آن در دور دوم ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد دیده شد، نهایتا با انتخاب حسن روحانی رئیس جمهور اعتدال گرا، دوباره روابط دو کشور به صورت ناگهانی و با شتاب بالایی رو به بهبودی نهاد.
طی یک سال گذشته، چندین مقام عالی رتبه آذربایجان، از جمله الهام علی یف رئیس جمهوری دولت باکو به ایران سفر کرده و هیاتهای دهها نفری تجاری و اقتصادی ایران در دو نوبت به باکو سفر کرده اند، از جمله سفر هیات اتاق بازرگانی تهران در اواخر زمستان که طی این سفر بر افزایش دو برابری تجارت دوجانبه تاکید شد.
بر اساس آمار رسمی دولت باکو، حجم تجارت خارجی ایران و آذربایجان از سال 2009 به شدت کاهش یافت و با افتی دو برابری به کمی بیش از 300 میلیون دلار رسیده است، در حالی که دو کشور بیش از 600 کیلومتر فقط مرز خاکی دارند. این رقم، حتی یک درصد از تجارت خارجی آذربایجان نیز نیست، کشوری که طی هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد تولید ناخالص ملی خود را تقریبا 10 برابر افزایش داد و از رقم 8 میلیارد به 70 میلیارد دلار رساند.
آذربایجان فقط در سال گذشته 12 میلیارد دلار در خارج سرمایه گذاری کرده است که عمده مقصد این سرمایه ها کشور ترکیه بود.
اگرچه با وجود تحریمهای غرب، امکان سرمایه گذاری آذربایجان در ایران عملا وجود ندارد، اما در حوزه تجارت دوجانبه چشم انداز خوبی می توان متصور شد. حتی آذربایجان می تواند در حوزه های غیر حساس ایران مانند حوزه معادن سرمایه گذاری محدود انجام دهد، یا صادرات خود به عراق را از طریق ایران افزایش دهد و دهها مورد دیگر می توان نام برد که در بهبود روابط دو کشور همسایه می تواند نقش ایفا کند.
اکنون، چند ماهی بعد از دعوت مقامات ایران از شرکت نفت دولتی آذربایجان (سوکار) برای بازدید از ایران، هیات اعزامی این شرکت به رهبری خوشبخت یوسف زاده معاون اول رئیس سوکار با چندین مقام نفتی ایران دیدار کرده و تفاهمنامه ای نیز در زمینه همکاری در حوزه اکتشاف و تولید نفت در دریای خزر با ایران امضا کردند. البته تفاهمنامه بر خلاف قرارداد الزام آور نیست و تنها پیش زمینه ای برای همکاریهای آتی و عقد قرارداد است.
همکاری ایران و جمهوری آذربایجان در حوزه انرژی خزر سابقه طولانی، اما محدود دارد.
بخش ایرانی دریای خزر تاکنون دوبار، یکی قبل از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی و بار دیگر در سالهای 1994 و 1995 توسط تجهیزات لرزه نگاری آذربایجان برای بررسی احتمال وجود منابع هیدروکربوری مورد مطالعه قرار گرفت و چندین چاه آزمایشی نیز حفر شد، اما نتیجه ای در پی نداشت و تا سال 2011 اصولا وجود نفت یا گاز در آبهای شمالی ایران در هاله ای از ابهام بود، اگرچه خود ایران نیز با کشتی اکتشافی پژواک چند سالی در دهه گذشته مشغول عملیات اکتشافی در دریای خزر بود، اما این کشتی در آغاز ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد دچار حریق شد و پروسه اکتشاف تاکنون ناتمام باقی مانده است.

آذربایجان هنوز هم کشتی های لرزه نگاری با تجهیزات مناسب در اختیار دارد که می تواند در اختیار ایران قرار دهد.
جمهوری اسلامی در سال 2011 اعلام کرد که در پی حفاری یک حلقه چاه در عمق 1000 متری آبهای خزر به مقدار 700 متر از زیر دریا، یک میدان گازی پیدا کرده است، یک سال بعد از این واقعه مقامات نفتی ایران اعلام کردند که این میدان گازی نیست و نفتی است، اگرچه لایه گازی نیز دارد.
در دوران احمدی نژاد آمار و ارقام متناقضی درباره میدان سردار جنگل اعلام شد، میدانی که تاکنون نه کشورهای ساحلی خزر آن را تایید کرده اند و نه سازمانهای بین المللی درباره آن اظهار نظر کرده اند و هر چه گزارش شده، با استناد به گفته های مقامات ایران بوده است.
این مجال کوتاه فرصت مناسبی برای پرداختن به میدان یاد شده، امکانات، منابع مالی و تکنولوژی ایران در راستای برداشت نفت از آن نیست، اما به داوری من، ایران می تواند ریگ حفاری امیرکبیر خود در دریای خزر را به کشورهای دیگر در حوزه خزر، خصوصا ترکمنستان اجاره دهد، یا کلا بفروشد. ایران قبلا نیز سالهاست که دو ریگ حفاری خود در خزر را به ترکمنستان اجاره داده است و کسب درآمد می کند.
لازم به ذکر است که ریگ حفاری نیمه شناور امیر کبیر، تنها قادر به حفر چاه است، نه استخراج نفت. اینکه آیا سکوی امیرکبیر به درد جمهوری آذربایجان بخورد یا نه، موضوع مبهمی است، اما در مقام مقایسه، بد نیست به وضعیت میدان شاه دنیز جمهوری آذربایجان که شبیه سردار جنگل است، اشاره کنیم.
عملیات تولید از فاز دوم میدان گازی شاه دنیز آذربایجان که در آبهای عمیق قرار دارد، با حضور شرکتهای غول غربی و با اپراتوری شرکت بریتیش پترولیوم چندین سال است که با تاخیر مواجه شده است. هزینه عملیاتی کردن این پروژه 25 میلیارد دلار تخمین زده می شود. البته 15 میلیارد دلار دیگر، هزینه انتقال آن به بازارهای اروپایی است که مجموعا به 40 میلیارد دلار بالغ می شود.
خود ایران در این میدان گازی با ذخایر 1.2 تریلیون متر مکعب، 10 درصد سهم دارد. ذخایر این میدان دقیقا 30 برابر کمتر از ذخایر گازی ایران است. بنابر این قیاس، توسعه سردار جنگل حداقل در کوتاه مدت نمی تواند اولویت ایران باشد و این کشور می تواند ریگ حفاری خود را به کشورهای دیگر اجاره دهد.
برای نمونه هم اکنون آذربایجان سه ریگ حفاری قدیمی خود را به شرکت دراگون اویل اجاره داده که در آبهای بخش ترکمنستان خزر فعال است.
درباره اجاره سکوی امیرکبیر به آذربایجان اما و اگرهای زیادی وجود دارد، برای نمونه میادین تحت توسعه آذربایجان معمولا فشاری معادل 10 تا 15 هزار «بار» دارند که بعید است سکوی امیرکبیر بتواند چنین فشاری را تحمل کند.
بار نام یکایی برای کمیت فیزیکیِ فشار، معادل ۱۰۰ کیلوپاسکال است و با اختلاف حدود یک درصدی معادل فشار جو است.
درست یک سال قبل در ماه اوت میدان گازی «بوللا دنیز» آذربایجان بخاطر عدم تحمل فشار گاز توسط ریگ حفاری فاجعه ساز شد و آتش سوزی به مدت یک ماه ادامه داشت و با خروج گاز با چنان فشاری انجام می شد که عملا به غیر از نظاره شعله های دهها متری و هدررفتن  منابع گازی، عکس العمل دیگری ممکن نبود. ریگ حفاری فعال در این میدان نیز کلا ذوب شد و از بین رفت.
اما شرکت سوکار می تواند از ریگ حفاری امیرکبیر در حفاریهای تا عمق 100 متر از ته دریا استفاده کند تا در کار ریگهای گران قیمت غربی صرفه جویی کند.

به غیر از موارد یاد شده، آذربایجان می تواند بخشی از نفت تولیدی خود را به ایران دهد و معادل آن را در خلیج فارس تحویل بگیرد (سوآپ نفت)، این موضوع برای هر دو کشور صرفه اقتصادی دارد، اما با وجود تحریمهای غرب عملا این موضوع منتفی است.
ایران با آذربایجان هم اکنون سوآپ گاز انجام می دهد که روزانه 1.2 میلیون متر مکعب است و متولی این پروژه، خود شرکت سوکار آذربایجان است، اما افزایش حجم این مقدار گاز نیز غیرممکن است، چرا که نخجوان چندان نیازی به گاز اضافی ندارد و از طرفی آذربایجان سالهاست که در صدد انتقال گاز به نخجوان از طریق مسیر ترکیه است و توسعه این پروژه با تمام توان ادامه دارد.
موضوع دیگری که احتمالا در سفر هیات آذربایجانی به ایران مطرح شده است، موضوع تامین مالی فاز دوم میدان شاه دنیز است. ایران باید با توجه به سهم 10 درصدی خود در این میدان، 2.5 میلیارد دلار سرمایه گذاری جدید انجام دهد، اما ظاهرا در شرایط فعلی، ایران قادر به ارائه این مبلغ نیست. دهها پروژه نفت و گاز خود ایران سالهاست که بخاطر مشکل نقدینگی با تاخیر مواجه شده است و بعید است که ایران بدون لغو تحریمها بتواند سرمایه گذاری میلیاردی در خارج انجام دهد.
فعلا، آنچه که مهم است، بعد از نزدیک به یک دهه، دو کشور همسایه دوباره مصمم به گسترش روابط در حوزه تجاری و انرژی هستند. منافع مالی و تجاری همیشه وزنه ای برای بالا بردن قدرت تحمل پذیری کشورها در مواقع بحرانی یا مشکل ساز است و می تواند بعنوان اهرمی برای نزدیکی هر چه بیشتر دو کشور همسایه به همدیگر عمل کند و بایستی به فال نیک گرفت.




 این مقاله به قلم دالغا خاتین اوغلو، دوشنبه 24 اوت در روزنامه تعادل ایران منتشر شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر